یادمه اولین باری که خواستم وبلاگ نویسی رو شروع کنم خیلی استرس داشتم مواجه شدن با یه فضای جدید با کلی کاربر که تا حالا باهاشون اشنایی نداشتم حس عجیبی داشت
اما همیشه دوست داشتم یه وبلاگ داشته باشم و این علاقه بر تمامیاون حسها و افکاری که داشتم غالب شد
وقتی وارد این فضا شدم با ادمای زیادی اشنا شدم چیزای زیادی ازشون یاد گرفتم اما بعضیهاشون هم منو ناراحت کردن البته شاید منم این کار رو کردم از اون موقع به بعد دیگه میترسیدم که از دوباره با یه نویسندهای اشنا بشم و اونم همون رفتار رو بامن داشته باشه یا اینکه منم ناخواسته باعث ناراحتی شون بشم و اونا این کار من رو به مغرور بودن تعبیر کردن...
ادامه مطلب